۱۳۹۵ اسفند ۵, پنجشنبه

#اهواز - دو تجمع اعتراضی در #اهواز همزمان به حضور آخوند روحانی در #خوزستان

تجمع اعتراضی مردم اهواز در حضور آخوند روحانی 
مردم #اهواز پنجشنبه 5 اسفند 95 همزمان با حضور آخوند روحانی در #خوزستان در دو تجمع، اعتراض و خشم خود را نسبت به انتقال آب اهواز، سد سازی، خشکاندن تالابها و قطع آب و برق نشان دادند.

 تجمع دیگری از سوی #کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز و فعالان محیط‌زیست در اطراف میدان #فرودگاه اهواز برگزار گردید. این کارگران خواهان پرداخت مطالبات خود بودند

رژیم در هراس از گسترش #اعتراضات گارد ضدشورش و مزدوران بسیجی را از استان فارس به اهواز گسیل کرده است و سرعت اینترنت اهواز را به‌شدت کند کرده بود تا مانع ارسال کلیپ و فیلمهای تظاهرات و اعتراضات مردم به خارج از شهر شود. در ادامه قطعی و اختلال در شبکه‌های آب و برق و مخابرات که به‌دنبال توفان گرد و خاک از روز ۹ بهمن در اهواز و ۱۱ شهر استان خوزستان شروع شد، در روزهای پنجشنبه و جمعه نیز برق شهرهای خوزستان به‌طور سراسری قطع بود.

گزارش سالانه عفو بین‌الملل: رژیم ایران از بزرگ‌ترین حکومتهای اعدام‌کننده در جهان اس

عفو بین‌الملل



سازمان عفو بین‌الملل با انتشار گزارش سالانه خود که وقایع سال 2016 میلادی را  مورد بررسی قرار داده، موج اعدام‌ها، نقض فزاینده حقوق‌بشر، سرکوب و به‌کارگیری مجازات‌های ضدانسانی و بی‌رحمانه توسط رژیم آخوندی را محکوم کرد.

عفو بین‌الملل در بخشی از گزارش خود به پایان موفقیت‌آمیز

۱۳۹۵ بهمن ۱۶, شنبه

کتک کاری و به آتش کشیدن وسایل یک کولبر زحمتکش ، توسط نیروی سرکوبگر انتظامی

#کتک کاری و به آتش کشیدن وسایل یک |#کولبر زحمتکش ، توسط نیروی سرکوبگر انتظامی 

سماور برقی و #خمینی


😁📸 تصويري از #امام خمينى وقتي 2ساعت تمام در حال كبريت زدن بود تا سماور رو روشن كنه‼️
كه احمد داد زد: بابا، اون سماور برقيه 😜
امام پاسخ داد: نه غربي، نه شرقي، فقط سماور برقي 😂😂


نان مجانی


#خمینی شیاد میگفت که نان مجانی بهتون میدم
الان برای یک لقمه نان تصورش رو هم نمی کردیم که چی ها باید بدیم .... 😔


۱۳۹۵ بهمن ۱۳, چهارشنبه

کارنامه دولت پشت شیشه مغازه ای در #بازار #تهران

کارنامه دولت پشت شیشه مغازه ای در بازار تهران
ل

#ایران - نامه #گلرخ ایرایی - بیم از دست رفتن جان #آرش را دارم


✍✍✍✍بیم از دست رفتن جان آرش را دارم !

نامه گلرخ ایرایی

 “حدود یکماه از شکستن #اعتصاب ٧٢روزه همسرم میگذرد، با وجود تایید پزشک قانونی زندان و معاینات انجام شده در دو بار اعزام چند ساعته ایشان به #بیمارستان، که گواه بر نیاز مبرم به #بستری شدن و مداوای ایشان تحت نظارت پزشکان متخصص بوده، همچنان از اعزام و حتی مرخصی درمانی وی ممانعت به عمل می آورند.
آرش اعتصاب غذایش را شکست و پس از آن با خلف وعده دادستان و مسئولین مواجه شد. طبق قانون از جهت آنکه دادستانی تخلف در ادله و مستندات ارائه شده مبنی بر اتهام اهانت و توهین به مقدسات مندرج در پرونده ام را پذیرفته بود، باید تا زمان اعاده دادرسی با توقف حکم آزاد می بودم اما نهایتا با تضمین دادستان مبنی بر تمدید مرخصی تا زمان پایان دادرسی مجدد در پرونده من و با توجه به وخامت حال آرش، با پذیرش شرایط مرخصی، در هفتادو دومین روز از زندان خارج شدم و آرش نیز به اعتصاب غذایش پایان داد.
پس از گذشت تنها چهار روز از خروج من از زندان، توسط نماینده دادستان و دادیار ناظر بر زندان آقای حاج مرادی مطلع شدم دادستان بر خلاف تضمین داده شده با تمدید مدت مرخصی من مخالفت نموده است. پس از خلف وعده ایشان من طبق صحبتی که در مدت حبسم با دادیار پیشین ناظر بر زندان آقای حاجیلو داشتم، از بازگشت به زندان خودداری نمودم. ایشان علاوه بر دادستان، در حضور رئیس زندان اوین تضمین نموده بودند که به جای توقف حکم با شرایط مرخصی از زندان خارج شوم و با تمدید مرخصی تا زمان اعاده دادرسی آزاد بمانم.
این خلف وعده در مورد خود من و عدم اعزام آرش به بیمارستان در حالی بود که حتی حسب موافقت مسئولین با مرخصی استعلاجی(درمانی) همسرم اقدام به تهیه سند جهت مرخصی ایشان نموده بودم تا پیگیری روند درمان وی را خارج از زندان ادامه دهیم. اما در این مورد هم در کمال حیرت، با وجود انجام کلیه مراحل سند گذاری و تودیع وثیقه در حالی که پیش تر در روزنامه های شرق و ایران نیز مشخصا اعلام شده بود آرش صادقی به مرخصی می آید، همه درها بسته ماند و آرش تا امروز همچنان در زندان بدون رسیدگی و مداوای خاصی به سر می برد و روز بروز بر وخامت حالش افزوده می شود.
سلامت همسرم با خلف وعده مسئولین برای همیشه از دست رفته است. حال بیم آن دارم که به جهت بی تفاوتی و عدم کفایت وعده مسئولین جانش را از دست بدهد.
به جهت عدم مراجعه به زندان صبح یکشنبه ۳ بهمن ۹۵ دو تیم برای بازداشت به منزلمان وارد شدند. یک تیم از دادستانی و یک تیم از قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران. تیم سپاه با همراهی همان شخصی که ۳ آبان امسال به منزلمان یورش آورده بودند، مجددا اقدام به بازداشتم نمودند.
این درحالی است که بابت هتاکی، اهانت و تحقیر این فرد، پیشتر معترض بودم اما نه تنها واکنشی به اعتراضم ندیدم، بلکه مجددا این فرد را به همراه افراد دیگری از ارگان مذکور باز هم بدون ارائه مجوزی بازداشتی همانند گذشته در منزلمان می دیدم. این بار علاوه بر من، رفیقم را نیز بدون ارائه مجوز و حکمی بازداشت و با ماشینی که متعلق به تیم سپاه بود از محل بازداشت دور نمودند.
نمی دانستم میهمان خانه ام را به کجا منتقل می کنند. فقط می دانستم نه تنها برای بازداشت او مجوزی ندارند، بلکه حتی از حضور وی در خانه مان نیز بی خبر بوده اند.
مامور هتاکی که سوم آبان از هیچ اهانتی به من فروگذاری نکرده بود، چند روز بعد برای بازداشت آتنا دائمی به منزل ایشان هجوم برد و با همان شیوه آتنا را نیز مورد اهانت قرار داد.
حال مجددا در منزل ما حاضر شده بود. این درحالی است که می دانیم بازداشت جهت اجرای حکم ارتباطی به ارگان خاصی ندارد و باید توسط تیم اعزامی اجرای احکام انجام شود. اما متاسفانه در پرونده خود و دوستانم شاهد بوده ام قرارگاه ثارالله سپاه با عنوان شاکی خصوصی طرح شکایت می کند و بعد با تیم اعزامی متشکل از اعضای قرارگاه، اقدام به بازداشت و در مراحل بعدی اقدام به بازجویی و تعیین اتهامات می نماید.

آنچه به وضوح از جانب ابوالقاسم صلواتی قاضی دادگاه بدوی من انجام گرفت گواه بر این بود که در مرحله صدور احکام نیز ارگان مذکور اعمال نفوذ داشته و حتی بعد از آن جهت اجرای حکم، تمام قد وارد عمل می شوند. شرایط افراد طی دوران حبس نیز با رصد کامل ضابطین (بازجویان) و اعمال نظر آنان در کلیه موارد همراه می باشد.
این مساله به هر گونه ای که پیگیری می شود، نهایتا به عدم استقلال قوه قضائیه و دادستانی ختم می شود.
با طرح شکایت علیه خانواده بازداشت شدگان و کشته شدگان، بیم آن می رود که فضای اختناق و اعمال نظرات شخصی و سلیقه ای بیشتر گردد و پرونده های گشوده شده برای هر فرد، دامنگیر اعضای خانواده شود.
آرش پیشتر بر اثر حضور لباس شخصی ها در منزل شان، مادرش را از دست داد. شاهدیم اعضای خانواده ها نیز طی سال های گذشته تا همین اواخر بازداشت، احضار یا محکوم به حبس، جرایم نقدی و حتی شلاق شده اند و از حریم امنی برخوردار نبوده و نیستند. هیچ مقام مسئولی نیز در برابر اعتراضات پاسخگو نمی باشد.
شهناز اکملی مادر مصطفی کریم بیگی که در روز عاشورای ۸۸ با شلیک مستقیم گلوله جان باخت از جمله مادرانی است که حتی از حق برگزاری آزادنه مراسم یادبود برای فرزندش محروم بوده و همیشه با اعمال فشار نیروهای امنیتی مواجه بوده است و هرگز خواسته اش که همانا مشخص شدن هویت امران و عاملان قتل فرزندش بوده، محقق نشده است.
اعمال فشارها و اذیت و آزارها بر خانواده ها به حدی بوده است که حتی حرمت مزار کشته شدگان را نیز نگه نداشتند و به ضرب گلوله یا غیره مزار کشته شدگان را به کرات درهم شکستند.
و بازهم هیچ مقامی پاسخگوی این بی حرمتی ها و زخم های خانواده ها نبوده است.
حال این حریم نا امن تنگ تر و فضای اختناق وسیع تر شده به حدی که از بازداشت و بازجویی مهمان خانه مان نیز واهمه ای ندارند.
گلرخ ايرايي

بند نسوان زندان اوين