من مادر نرگس محمدی هستم
من #مادر نرگس محمدی هستم که اکنون در زندان #اوین
و در اعتصاب غذا به سر میبرد. دختر زندانی من یک سال است که از شنیدن صدای #کودکانش
محروم است. کودکانی که خردسال هستند و در غربت به همراه پدرشان زندگی میکنند و دلهای
کوچکشان برای شنیدن
صدای مادر بیتاب است.
نوشتن این نامه برای من آسان نیست. زنی 64 سالهام
که دوران پیش از انقلاب را خوب بهخاطر دارم. پدرم، مرحوم بازرگان از بازاریان شناخته
شده شهر بود و برادرم و خواهرزادههایم مبارزان و فعالان سیاسی بودند. هنوز زندانهای
برادرم وشکنجههایش را خوب بهخاطر دارم. هنوز اشکهای لرزان مادرم را که در پی علی
جانش میدوید را بهخاطر دارم. اکنون من بهسان همان مادر، پای در جای پای او گذاشتهام.
در این سرزمین مادر بودن جرم بزرگی است. چرا که دخترم هم در اعتراض به انکار مادرانگی
خود و همبندانش حتی از غذا خوردن هم دست کشیده است. از زمانیکه دخترم را به زندان
افکندهاند، بهدلیل بیماریام و پیری پدر نرگس، فقط سه بار به دیدن دخترم رفتهایم
و اجازه نمیدهند حتی دخترم با تلفن با من صحبت کند. سالهای گذشته، راههای زندانها
را برای اعضای خانوادهام هزاران بار رفتم و بازگشتم. نمیدانستم داستان غمانگیز زندان
در خانوادهام پایانی ندارد و اکنون دیگر پای رفتن به زندان و دیدار پاره تنم را ندارم.
دیگر طاقت دیدن زنان و مردان زندانی را ندارم که بهخاطر باورهایشان اسیر زندان هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر