۱۳۹۶ فروردین ۳۰, چهارشنبه

#زنی که با ایستادگی اش در #زندان ، دژخیمان را به زانو درآورد. خودش چه میگوید؟

  
#نرگس محمدی زندانی سیاسی بعدازاتمام دوره محکومیت اش ،مجدداتوسط دژخیمان رژیم آخوندهای ایران به ۱۶سال حبس مجدد محکوم شد که بعدازشنیدن خبرحکم این یادداشت رانوشته است:
 عقل و دلباختگان قدرت، گمان می‌برند که کارکرد زندان پشیمان‌سازی و برگشت‌پذیری زندانی و ماحصل آن درد و رنج است. نمی‌توانند باور کنند که روی دیگر رنج ناشی از سلب #آزادی از انسان آرمان‌خواه، بارور شدن باورهای او و محکم شدن اراده اوست
راه روشن است، ایمانم شعله ور، چشمانم پر اشک
قامتم ایستاده، قلبم پر درد و پرتپش
گام‌هایم استوار، دستانم پر انتظار در انتظار صلح و آزادی و انسانیت . 
بوی بهار می‌آید. زمستانی سرد می‌رود و بهاری دل‌انگیز می‌رسد. حکم ۶۶ سال حبس من در این زمستان سرد
در ۲۴ اسفند ۹۵ پایان پذیرفته و در همان لحظه آزادی، محکومیت ۱۶ساله از راه می‌رسد. لحظه پایان حکم پیشین قلاب به آغاز محکومیت جدید انداخته و زنجیره طویل حبس را محکم می‌کند. زنجیر به زنجیر می‌بندند. به خیال خودشان فرصتی حتی یک روزه برای تنفس آزادی نمی‌دهند.
 
عقل و دلباختگان قدرت، گمان می‌برند که کارکرد زندان پشیمان‌سازی و برگشت‌پذیری زندانی و ماحصل آن درد و رنج است. نمی‌توانند باور کنند که روی دیگر رنج ناشی از سلب آزادی از انسان آرمان‌خواه، بارور شدن باورهای او و محکم شدن اراده اوست و اینجاست که فرد زندانی، علی‌رغم باختن آزادی تنزل یافته انسان به بودن در خیابان و خانه، حلقه‌های مفقوده زندگی و انسان بودنش را می‌یابد و با رضایت، از آزادی کاذب چشم می‌پوشد و با آزادگی‌ایی که به ازای از دست دادن آزاد بودنش به دست آمده، آرام می‌گیرد.
 
به پیشواز بهار و نوشدن و آغاز محکومیتی دیگر می‌روم. آرام هستم. در این لحظه و در این مکان ترجیح می‌دهم به جای انسان بی‌اراده اسیر به ظاهر آزاد، انسان بااراده آزاد هرچند محکوم به اسارت در زندان‌ها باشم.
 
ترجیح می‌دهم به‌جای زن محروم از حقوق انسانی و تسلیم و سکوت پیشه‌کرده در مقابل انقیاد و سلطه، زن معترض، هرچند زندانی باشم.
 
ترجیح می‌دهم به‌جای مادر همنشین با دختر و پسر به خاکستر نشسته در فردای ایران، مادر ایستاده بر تضمین حقوق انسانی فرزندان فردای سرزمینم، هر چند محبوس در اوین باشم.
 هر چند می‌دانم زنان و مردان سرزمینم در تقلای آزادی و عدالتند و در هر زمان و مکان، رنج این تلاش را متحملند و زندانیانی چون من، تنها قربانیان و هزینه‌پردازان دموکراسی و آزادی نیستیم.
 در خیالم عقل و دل، آرام می‌کنم و در گوشه حیاط زندان می‌نشینم. ثانیه‌ای سپری نشده که صدای 
 پرندگان سرمست از بوی بهار بی‌اختیار دلم را بی‌قرار پرندگان مهاجرم می‌کنند. گویی دل به دنبال بهانه است. لحظه‌ای نسیم بهاری، زمانی غنچه‌ها و جوانه‌های سرزده، روزی صدای دلنشین پرندگان و دمی ابر و بوی باران، بهانه یاد عزیزان سفر کرده‌ام می‌گردند و چشمانم تر و دلم خون می‌کنند.
آری یک روی این ره، صبر است و عزت و ایمان و روی دیگر آن، رنج است و عصیان.
راه روشن است،
ایمانم شعله ور، چشمانم پر اشک
قامتم ایستاده، قلبم پر درد و پرتپش
گام‌هایم استوار، دستانم پر انتظار
در انتظار صلح و آزادی و انسانیت . 
نرگس_محمدی .
زندان اوین.
بهار  ۱٣٩۶

در تلگرام ما را دنبال کنید :‌👇👇

@Begobehame

هیچ نظری موجود نیست: